لاک پشت، حیوانی خزنده، تخم گذار و علف خوار که بدنش در یک پوشش استخوانی قرار دارد و فقط سر، دست ها، پاها و دمش از آن بیرون است و هرگاه احساس خطر کند دست و پای خود را به داخل آن می کشد و پنهان می شود، سنگ پشت، خشک پشت، کاسه پشت، کشف، کشتوک، کشو، باخه
لاک پشت، حیوانی خزنده، تخم گذار و علف خوار که بدنش در یک پوشش استخوانی قرار دارد و فقط سر، دست ها، پاها و دمش از آن بیرون است و هرگاه احساس خطر کند دست و پای خود را به داخل آن می کشد و پنهان می شود، سنگ پشت، خشک پشت، کاسه پشت، کشف، کشتوک، کشو، باخه
محکم. (غیاث) : دو برج رزین زین دز سنگ بست ز برج ملک دوردرهم شکست. نظامی. چو زد کوزه بر حوضۀ سنگ بست سفالین بد آن کوزه حالی شکست. نظامی. در آن کوش از این خانه سنگ بست که همسنگ این سنگی آری بدست. نظامی. ، ثابت. پابرجا: در آن خطه بود آتشی سنگ بست که خواندی خودی سوزش آتش پرست. نظامی. ، میوه که هنوز نارسیده باشد و اثر خامی در او ظاهر شود. (غیاث)
محکم. (غیاث) : دو برج رزین زین دز سنگ بست ز برج ملک دوردرهم شکست. نظامی. چو زد کوزه بر حوضۀ سنگ بست سفالین بد آن کوزه حالی شکست. نظامی. در آن کوش از این خانه سنگ بست که همسنگ این سنگی آری بدست. نظامی. ، ثابت. پابرجا: در آن خطه بود آتشی سنگ بست که خواندی خودی سوزش آتش پرست. نظامی. ، میوه که هنوز نارسیده باشد و اثر خامی در او ظاهر شود. (غیاث)
برآوردۀ با سنگ چنانکه دیوارۀ چاهی یا کنار رودی. (یادداشت بخط مؤلف) : و علل و مشرف و شحنه پدید کرده بوده حاصل برای عمارت سنگ بست و پل. (تاریخ طبرستان). ز مهد زر و گنبد سنگ بست مهیاش کردند جای نشست. نظامی
برآوردۀ با سنگ چنانکه دیوارۀ چاهی یا کنار رودی. (یادداشت بخط مؤلف) : و علل و مشرف و شحنه پدید کرده بوده حاصل برای عمارت سنگ بست و پل. (تاریخ طبرستان). ز مهد زر و گنبد سنگ بست مهیاش کردند جای نشست. نظامی
جانوری است از دستۀ خزندگان که آنرا کشف و باخه نیز گویند و به هندی کچهوا نامند. (غیاث). کشف. (فرهنگ رشیدی). جانوری است معروف که او را لاک پشت و کاسه پشت نیز گویند. (برهان). خشک پشت. سلحفاه. ابوالمتجمل. باخه. ظهره. حنفاء. حمسه. انقدان. (یادداشت مؤلف) : چو گل کی دهد بار خار درشت گهر چون صدف کی دهد سنگ پشت. اسدی. در آبگیری دو بط و سنگ پشتی ساکن بودند. (کلیله و دمنه) ، نوعی از ماهی درم دار. (برهان)
جانوری است از دستۀ خزندگان که آنرا کشف و باخه نیز گویند و به هندی کچهوا نامند. (غیاث). کشف. (فرهنگ رشیدی). جانوری است معروف که او را لاک پشت و کاسه پشت نیز گویند. (برهان). خشک پشت. سلحفاه. ابوالمتجمل. باخه. ظُهره. حَنفاء. حمسه. انقدان. (یادداشت مؤلف) : چو گل کی دهد بار خار درشت گهر چون صدف کی دهد سنگ پشت. اسدی. در آبگیری دو بط و سنگ پشتی ساکن بودند. (کلیله و دمنه) ، نوعی از ماهی درم دار. (برهان)
نوشته ای که بر روی سنگ کنده باشند کتیبه سنگی. توضیح کتیبه ایست سنگی در موضعی در شمشیر آباد خرم آباد به طرف جاده اهواز بالاتر از ساختمان شرکت نفت و آن میل مکعبی است که بر آن نوشته ایست به خط کوفی. لرهای خرم آباد آنرا سنگنوشته و سنگنوشتا گویند. این کلمه را ماراکوارت آلمانی در مقاله فارسی آذربایجان که در مجله ایرانشهر طبع شده به کار برده است. سپس آقای پور داود به صورت سنگنبشته آنرا استعمال کرده و دیگران از آنان پیروی نموده اند ولی گروهی استعمال آنرا به مناسبت آنکه در نظم و نثر قدیم نیامده تجویز نمیکنند
نوشته ای که بر روی سنگ کنده باشند کتیبه سنگی. توضیح کتیبه ایست سنگی در موضعی در شمشیر آباد خرم آباد به طرف جاده اهواز بالاتر از ساختمان شرکت نفت و آن میل مکعبی است که بر آن نوشته ایست به خط کوفی. لرهای خرم آباد آنرا سنگنوشته و سنگنوشتا گویند. این کلمه را ماراکوارت آلمانی در مقاله فارسی آذربایجان که در مجله ایرانشهر طبع شده به کار برده است. سپس آقای پور داود به صورت سنگنبشته آنرا استعمال کرده و دیگران از آنان پیروی نموده اند ولی گروهی استعمال آنرا به مناسبت آنکه در نظم و نثر قدیم نیامده تجویز نمیکنند